عکس آب روغِنو (کاچی مخصوص کرمان)

آب روغِنو (کاچی مخصوص کرمان)

۲ هفته پیش
شاهی دو غلام می‌خرد، یکی از آنان را بسیار خوش‌سخن، شیرین جواب، با رخساره زیبا و ظاهری زیبا می‌یابد و آن دیگری را کثیف، بد بو و زشت رو.
با خود می‌گوید: باید با آن‌ها به گفت و شنود پردازم تا پرده‌های درون آن‌ها کنار رود و باطن آن‌ها را بخوانم. برای این مقصود نخست غلام زیبارو و خوش‌سخن را به حمام می‌فرستد.

در غیاب او با غلام زشت رو به گفتگو نشسته و می‌گوید :«این غلام که هم زیباست و هم خوش‌سخن، درباره تو بدگویی می‌کند و می‌گوید که تو دزد، خیانت‌کار و نامرد هستی. بگو ببینم نظر تو چیست؟» غلام زشت‌رو می‌گوید:«او جز راست نمی‌گوید، من از او دروغ نشنیده‌ام. به‌علاوه او خودبین نیست و با همه نیکی می‌کند و صفات نیکوی بسیار دارد. هر چه هم درباره من گفته است راست است؛ من پر از عیب !»
شاه می‌گوید:«بس کن! من در پی آزمایش رفیقت هم برمی‌آیم، آنگاه می‌بینی که رسوایی به بار می‌آورد و تو شرمگین می‌شوی.»

چیزی نمی‌گذرد که آن غلام زیبا از حمام برمی‌گردد. شاه غلام پیشین را پی کاری می‌فرستد و با او به گفت و شنود می پردازد تا امتحانش کند. لذا نخست از جمال و کمالش تعریف می‌کند و سپس می‌گوید:«آن غلام می‌گوید که تو دورو هستی؛ پیش رو یک جوری، پشت سر یک جور دیگر.»

غلام وقتی این سخنان را شنید برآشفت و گفت:«او از همان اول که با من رفیق بود همواره چون سگ نجاست می‌خورد.» و شروع کرد به بدگویی و ناسزا. شاه گفت:«بس است، دانستم که:«از تو جان گَنده ست و از یارت دهان»


پس بدان که صورت ِخوب و نکو
با خصال ِبد نیرزد یک تَسو

ور بود صورت حقیر و دلپذیر
چون بود خُلقش نکو در پاش میر

#آب_روغنو
...